ثامن الأئمّة (ع)
سرو بلند گلستان طوس، خورشید آسمان عقول و نفوس، بدر الدُجی و شمس الشموس، علیّ ابن موسی الرضا (ع)، هشتمین پیشوای شیعیان است، و افتخار جامعه مسلمانان، و مایه رحمت و برکت برای جهانیان.
اذعان به امامت آن حضرت، معیار شیعه اثناعشریّه بودن است، و ایمان به ولایت وی، میزان طریق حق پیمودن.
نام آن حضرت : علی
کنیه ایشان : ابوالحسن
لقبهای ایشان: رضا، صابر، فاضل، رضیّ، وفیّ و قرّة أعین المؤمنین.
نام پدر ایشان : امام موسی کاظم.
نام مادر ایشان : نجمه (خیزران و تکتم هم گفته اند).
تاریخ تولّد: روز یازدهم ذی القعده، سال 148 هجری.
تاریخ شهادت: روز آخر ماه صفر، سال 203 هجری.
مدّت امامت ایشان: بیست سال.
شخصیّت امام رضا (ع)
امام هشتم علیه السلام، در زمینه اخلاق، عبادت، علم و دانش، هوشمندی و زکاوت، سرآمد دانشمندان و فرزانگان زمان بود. در این گفتار کوتاه، به برخی از صفات زیبا و ابعاد بارز شخصیت آن حضرت اشاره می نماییم:
اخلاق امام رضا
زیبایی اخلاق و رفتار امام هشتم با همگان به گونه ای بود که موافق و مخالف آن حضرت شیفته خوی پسندیده ایشان می گشتند و نسبت به بزرگ منشی وی ابراز رضایت می نمودند، و بدین جهت، آن پیشوای گرامی را "رضا" لقب دادند.
ابراهیم ابن عباس، در سخنان ذیل، برخی از خلق و خوی زیبای آن حضرت را بدین شرح بیان می نماید:
"ما رأيت أبا الحسن الرضا جفا أحداً بكلامه قط ، وما رأيته قطع على أحد كلامه حتى يفرغ منه ، وما ردّ أحداً عن حاجة يقدر عليها ، ولا مدّ رجليه بين يدي جليس له قط ، ولا اتكأ بين يدي جليس له قط ، ولا رأيته شتم أحداً من مواليه ومماليكه قط ، ولا رأيته تفل قط ، ولا رأيته يقهقه في ضحكه قط ، بل كان ضحكه التبسم .
وكان إذا خلا ونصبت مائدته أجلس معه على مائدته مماليكه حتى البواب والسائس ، وكان (ع) قليل النوم بالليل ، كثير السهر يحيي أكثر لياليه من أولها إلى الصبح ، وكان كثير الصيام فلا يفوته صيام ثلاثة أيام في الشهر ، ويقول : ذلك صوم الدهر ، وكان (ع) كثير المعروف والصدقة في السر ، وأكثر ذلك يكون منه في الليالي المظلمة". (بحار الأنوار، جلد 49؛ و عیون أخبار الرضا، نوشته شیخ صدوق، جلد 2).
یعنی: هیچگاه ندیدم که ابوالحسن (امام) رضا در سخن خود به احدی جفا کند، یا اینکه سخن شخصی را قبل از آنکه پایان پذیرد قطع نماید، و یا اینکه حاجت کسی را به اندازه توانش برآورده نکند، یا اینکه پای خود را نزد دیگران دراز کند، و یا اینکه در حضور دیگران تکیه کند، و هیچگاه ندیدم که فردی از خدمتگزاران خود را دشنام دهد، یا اینکه صدایش به قهقهه بلند شود، بلکه خندیدن آن حضرت به صورت تبسّم و لبخند بود.
هرگاه سفره می گستراندند، خدمتکاران و دربانان را بر سر سفره خود می نشاند. خواب آن حضرت در شب اندک بود، و بسیار به شب زنده داری تا هنگام بامداد اهتمام می ورزید، و بسیار روزه می گرفت و روزه به مدّت سه روز در ماه را هرگز از دست نمی داد، و بسیار صدقه می داد و در دل شب و به صورت پنهان، به مستمندان کمک می فرمود.
همچنین در باره تواضع و فروتنی آن حضرت، چنین آمده است:
"وكان من تواضعه (ع) أنه دخل الحمام فقال له بعض الناس : دلكني فجعل يدلكه ، فإذا بالناس يدعون الرجل يعرّفونه بالإمام ، وإذا الرجل جعل يستعذر منه ولكنه يطيب قلبه ويستمر في تدليكه". (بحار الأنوار، جلد 49).
یعنی: از تواضع آن حضرت اینکه روزی به گرمابه وارد شد، و فردی (که ایشان را نمی شناخت) از آن حضرت خواست تا بدن او را کیسه بکشد. امام رضا (ع) خواسته او را اجابت کردند. برخی از مردم که آن حضرت را می شناختند، ایشان را با نام امام صدا زدند. هنگامی که آن مرد فهمید شخصی که از وی خواسته او را کیسه بکشد امام هشتم علیّ ابن موسی الرضا (ع) است، عذر خواهی کرد، ولی آن حضرت همچنان خاطر وی را آرامش می بخشید و به کار خود ادامه می داد.
محدّثان اسلامی، در زمینه آزاد منشی و اخلاق زیبای آن حضرت چنین روایت کرده اند:
"ويروي رجل من أهل بلخ رافق الإمام في سفره إلى خراسان ويقول : دعا يوماً بمائدة له فجمع مواليه من السودان وغيرهم ، فقلت : جعلت فداك لو عزلت لهؤلاء مائدة ، فقال : مه إن الرب تبارك وتعالى واحد والأم واحدة والأب واحد ، والجزاء بالأعمال". (بحار الأنوار، جلد 49).
یعنی: مردی از اهالی بلخ که همراه امام (رضا) در سفر ایشان به خراسان بود، چنین می گوید: روزی همه خدمتگزاران سیاه پوست و غیر آنها را بر سر سفره دعوت کرد. من به ایشان عرض کردم: فدایت شوم، اگر ممکن است سفره ای جداگانه و دور تر برای این گروه بیندازید. امام فرمود: خاموش باش، خداوند تبارک و تعالی یکی است، و پدر و مادر (یعنی آدم و حوا) یکی بودند، و پاداش هرکسی هم به اعمال اوست.
جمعی از هواداران آن حضرت در محضر ایشان به تمجید از وی پرداختند. یکی از آنها گفت: بخدا سوگند، شریفتر از شما از نظر نیاکان و اجداد، بر روی زمین وجود ندارد. آن حضرت فرمود: شرف آنان به پرهیزگاری، و بهره مندی آنان به اطاعت از خدا بوده است.
فرد دیگری به ایشان گفت: بخدا قسم تو بهتر از همه مردم هستی. امام رضا فرمود: قسم یاد مکن، بهتر از من کسی است که با تقواتر از من باشد و بیشتر از من از خدا اطاعت نماید؛ زیرا هنوز این آیه قرآن نسخ نشده است که می فرماید: "ما مردم را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسند، و گرامی ترین شما نزد خدا کسی است که پرهیزکارتر باشد". (عیون أخبار الرضا، جلد 2).
دانش امام رضا
امام هشتم (ع) در عصری می زیست که دانش های اسلامی به حدّ شکوفایی و رونق خاصی رسیده بود. علاوه بر علوم شرعی مانند فقه، اصول، کلام، تفسیر، حدیث و امثال آن، دانش های دیگری مانند منطق و فلسفه نیز در حال رشد و توسعه بود.
مورّخان و محدّثان اسلامی با بیان شمّه ای از دانش امام رضا (ع)، به نقش بی بدیل آن حضرت در گسترش علوم اسلامی و انسانی، و درخشش بارز ایشان در مناظرات علمی و تحدّیات فکری آن زمان، اشاره می کنند.
شیخ طوسی در کتاب "الغیبة" می گوید:
محمّد ابن عیسی یقطینی، بیش از پانزده هزار مسأله علمی را که دانشمندان و دانش پژوهان در رشته های گوناگون علمی از امام هشتم (ع) پرسیده اند و آن حضرت نیز ، پاسخ آن را بیان فرموده، گرد آوری نموده است.
ابن صباغ مالکی در کتاب "الفصول المهمّة" به نقل از ابراهیم ابن عباس می گوید:
"ما سئل الرضا (ع) عن شیئ إلا علمه، و لا رأیت أعلم منه بما کان في الزمان إلی وقت عصره، و کان المأمون یمتحنه بالسؤال عن کلّ شیئ فیجیبه الجواب الشافي".
یعنی: هیچگاه از امام رضا (ع) سؤالی نشد مگر اینکه پاسخ آن را می دانست، و هیچ کسی را دانشمندتر از او تا زمان وی ندیده ام. مأمون عباسی همواره برای آزمودن ایشان، پرسش هایی را در زمینه های مختلف از وی می پرسید، و آن حضرت به صورت کامل و جامع، پاسخ او را بیان می فرمود.
سبط ابن جوزی در کتاب "تذکرة الخواص" به نقل از واقدی می گوید: امام رضا در حالی که بیست و اندی سال عمر داشت، در مسجد مدینه صاحب فتوا بود.
از این رو، امام کاظم (ع) که به درجات علمی آن فرزند عزیز خود آگاه بود، در مناسبت های مختلف، مراتب علم و دانش علیّ ابن موسی الرضا علیه السلام را یاد آورد می شد و به اصحاب و فرزندان خود توصیه می فرمود تا پس از وی، از آن حضرت به عنوان پیشوای شیعیان، پیروی نمایند.
اباصلت (یکی از اصحاب امام) به نقل از محمّد ابن اسحاق ابن موسی ابن جعفر می گوید: ، امام کاظم با اشاره به امام رضا، خطاب به جمعی از فرزندان و یاران خود چنین فرمود:
"هذا أخوکم عليّ ابن موسی عالم آل محمّد، فسلوه عن أدیانکم و احفظوا ما یقول لکم". (کتاب في رحاب أئمّة أهل البیت، نوشته الأمین، جلد 4).
یعنی: این شخص، علیّ ابن موسی، دانشمند آل محمّد است، پس در باره مذاهب خود، از او سؤال کنید و آنچه را می گوید، حفظ نمایید.
همچنین، داود الرقی می گوید: به امام موسی ابن جعفر (ع) عرض کردم: فدایت شوم، سنّ من بالا رفته است و می ترسم حادثه ای برایم پیش آید و دیگر شما را نبینم؛ پس امام بعد از خودتان را به من معرفی فرمایید.
امام کاظم (ع) فرمود: امام بعد از من، فرزندم علیّ ابن موسی الرضا است. (عیون أخبار الرضا، نوشته شیخ صدوق، جلد 1).
عبادت امام رضا
زعامت مسلمین و امامت پیروان اهل بیت (علیهم السلام)، مسئولیّت خطیری است که تنها انسانهای خودساخته و آراسته به دانش و تقوا و پرهیزکاری و پارسایی می توانند از عهده آن بر آیند. امام هشتم در توصیف امامت معنوی و پیشوایی الهی، چنین می فرماید:
"أنّ الإمام زمام الدین، و نظام المسلمین، و صلاح الدنیا، و عزّ المؤمنین. الإمام اُسّ الإسلام النامي، و فرعه السامي. بالإمام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیئ و الصدقات، و إمضاء الحدود و الأحکام، و منع الثغور و الأطراف". (کتاب تحف العقول، نوشته "الحرانی").
یعنی: امام، زینت دین، و نظام مسلمین، و صلاح دنیا، و عزّت مؤمنان است. امام، اساس اسلام پیشرو، و شعبه متعالی آن است. نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و افزایش وجوهات خیریه و صدقات، با وجود امام، به کمال و تمام می رسند. امضاء و تأیید حدود الهی و احکام شرعی و حفظ مرزها و ثغور اسلامی، بدست اوست.
از اینرو، همه ائمّه ما – از جمله امام هشتم – باید دارای مراتب والای کمال معنوی و زهد و تقوای الهی باشند تا بتوانند مسئولیت سنگینی که بر دوش آنان نهاده شده است را تحمّل نمایند.
مراتب فضائل معنوی و زهد و تقوای امام هشتم (ع) در حدّی بود که حتّی مأمون عباسی که در باطن، دشمن دیرینه آن حضرت بود، در عهدنامه خود، دلیل عهد خود با آن حضرت را چنین ذکر می کند:
"لما رأیت من فضله البارع، و علمه النافع، و ورعه الباطن و الظاهر". (تذکرة الخواص، نوشته سبط ابن جوزی).
یعنی: به خاطر آنچه مشاهده کردم از فضل و برتری وی، و دانش سودمند او، و پارسایی پنهان و آشکار ایشان.
همچنان که قبلا ملاحظه نمودید، ابراهیم ابن عباس صولی نیز در توصیف زهد و عبادت آن حضرت چنین می گوید:
"وكان (ع) قليل النوم بالليل ، كثير السهر يحيي أكثر لياليه من أولها إلى الصبح ، وكان كثير الصيام فلا يفوته صيام ثلاثة أيام في الشهر ، ويقول : ذلك صوم الدهر ، وكان (ع) كثير المعروف والصدقة في السر. (بحار الأنوار، جلد 49؛ و عیون أخبار الرضا، نوشته شیخ صدوق، جلد 2).
یعنی: و بسیار به شب زنده داری تا هنگام بامداد اهتمام می ورزید، و بسیار روزه می گرفت و روزه به مدّت سه روز در ماه را هرگز ترک نمی فرمود، و به صورت پنهان، بسیار صدقه می داد.
رجاء ابن ابی ضحاک که در طول سفر امام رضا (ع) از مدینه تا خراسان در معیّت آن حضرت بوده است، چنین می گوید:
"به خدا سوگند، کسی را ندیدم که پرهیزکار تر از او باشد، و بیش از او ذکر خدا در همه اوقات بگوید". (عیون أخبار الرضا، نوشته شیخ صدوق، جلد 2).
مبارزات سیاسی اما رضا
ده سال از دوران امامت امام هشتم (ع) در زمان حکومت هارون الرشید، و پنج سال در زمان امین عباسی، و پنج سال دیگر نیز در هنگام حکمرانی مأمون عباسی سپری شد.
پس از مرگ هارون، بحران شدیدی در خاندان بنی عباس در زمینه خلافت و جانشینی او به وجود آمد. از یکسو، امین عباسی در بغداد اعلام خلافت کرد، و از سوی دیگر، مأمون در خراسان، ادعای جانشینی پدر داشت. این رقابت، سر انجام به درگیری خونین میان دو برادر انجامید، و پس از جنگهای سهمگین، امین به دست لشکریان مأمون به هلاکت رسید.
این حوادث، باعث تضعیف نظام حکومتی بنی عباس شد و زمینه را برای گسترش حرکت ها و جریان های سیاسی مخالف آن رژیم استبدادی فراهم ساخت.
امام رضا (ع) که تا سال 201 هجری در مدینه منوّره و در جوار حرم جدّش رسول خدا (ص) زندگی می کرد، به عنوان پیشوای شیعیان، مورد اقبال پیروان اهل بیت علیهم السلام بود و از اینرو، به عنوان یک خطر بزرگ برای خلافت عباسیان قلمداد می گردید.
مأمون که از تزلزل ارکان حکومت بنی عباس احساس نگرانی می نمود، و از سویی دیگر نسبت به حمایت مردم از امام رضا (ع) در منطقه حجاز بیمناک بود، تصمیم گرفت با ترفندی پیچیده، آن حضرت را از مدینه به شهر مرو در خراسان فرا خواند و از این رهگذر، به اهداف ذیل نائل گردد:
نخست اینکه آن پیشوای بزرگ دینی را در دارالخلافه خود، تحت کنترل حکومت خویش قرار دهد و از رشد حرکت شیعیان بر گرد محور آن امام معصوم در مدینه جلوگیری بعمل آورد.
هدف دوم او این بود که با تظاهر به محبّت اهل بیت و اعلام ولایت عهدی امام رضا (ع)، نهضت هواداران بنی هاشم و علویان را که در مناطق مختلف جهان اسلام در حال شکل گیری بود، خنثی و بی تأثیر سازد.
هدف سوم او این بود که با وارد ساختن امام هشتم به جرگه حکومتیان، آن حضرت را به عنوان شریک جرم خود معرفی کند و ایشان را از چشم شیعیان که او را به عنوان امام معصوم و زاهد و پارسا می شناختند، بیندازد.
و هدف نهایی او این بود که پس از آرم شدن اوضاع، در فرصتی مناسب، آن حضرت را به شهادت برساند.
مأمون که در حیله گری و فریب افکار عمومی، مهارت زیادی داشت، به ظاهر چنین اعلام کرد که می خواهد خلافت را به خاندان علی ابن ابی طالب (علیه السلام) باز گرداند و امام رضا را جانشین خود سازد و در این راستا، از آن حضرت دعوت می کند تا از مدینه به خراسان مهاجرت نمایند و این مسئولیت را بپذیرند.
اما مجموعه اهداف شوم این خلیفه مکّار، در سخنان او در برابر رجال حکومت بنی عباس، که انگیزه او را از طرح مذکور جویا شدند، روشن می گردد. متن سخنان مأمول به سران طایفه خود، چنین است:
"قد كان هذا الرجل مستتراً عنّا يدعو إلى نفسه، فأردنا أن نجعله وليَّ عهدنا؛ ليكون دعاؤه لنا، وليعترف بالمُلك والخلافة لنا، وليعتقد فيه المفتونون به بأنّه ليس ممّا ادّعى في قليل ولا كثير، وأنّ هذا الأمر لنا دونه. وقد خشينا ـ إن تركناه على تلك الحال ـ أن ينفتق علينا منه ما لا نَسدُّه، ويأتي علينا ما لا نطيقه، و الآن فإذ قد فعلنا به ما فعلناه و أخطأنا في أمره بما أخطأنا و أشرفنا من الهلاک بالتنویه به علی ما أشرفنا فليس يجوز التهاون في أمره. ولكنّنا نحتاج إلى أن نَضَع منه قليلاً قليلاً، حتّى نصوّره عند الرعيّة بصورة مَن لا يستحقّ هذا الأمر، ثمّ ندبّر فيه بما يحسم عنّا موادَّ بلائه". (عیون أخبار الرضا، جلد 2).
یعنی: این مرد، از ما پنهان بود و مردم را به سوی خود فرا می خواند. ما اراده کردیم او را ولیعهد خود قرار دهیم، تا مردم را به سوی ما فراخواند، و به حکومت و سلطنت ما اعتراف نماید، و پیروانش بدانند که او آنچنانکه ادعا می کند نیست، بلکه امر خلافت از آنِ ماست، نه از آنِ او. ما ترسیدیم که اگر او را رها سازیم و به حال خود بگذاریم، شکافی در حکومت ما پدید آورد که نتوانیم آن را جبران کنیم، و عملی را در برابر ما انجام دهد که از عهده او بر نیاییم. اکنون اگر خطایی در محاسبات خود داشته ایم، و یا با مطرح کردن او، خود را در معرض هلاکت قرار داده ایم، نباید در باره او سهل انگاری کنیم، بلکه باید به تدریج از قدر و منزلت او کم کنیم تا او را در نزد مردم به عنوان فردی که لیاقت این امر را ندارد جلوه دهیم، و آنگاه، در باره او بیندیشیم که چگونه ریشه گرفتاری های ناشی از وی را از بین ببریم.
از این سخنان به خوبی روشن می گردد که مأمون برای رسیدن به اهداف شوم خود در جهت تقویت پایه های حکومت ننگین خویش، دستور داد تا امام رضا را از مدینه به خراسان منتقل سازند. همچنین به خوبی معلوم می شود که با تیزهوشی آن حضرت، نقشه های مأمون در اواخر ماجرا به بن بست رسیده بوده است و خود را در معرض هلاکت می دیده است، و بدین جهت به سران بنی عباس قول می دهد تا در فرصت مناسب، ریشه مشکلات ناشی از وجود امام رضا در برابر حکومت استبدادی بنی عباس را بر کند.
امام هشتم (ع) تصمیم گرفت با ابتکارات خود، نقشه های شیطانی آن حاکم مستبد را برملا سازد و نگذارد مأمون به اهداف پلید خود نائل گردد. روش هایی را که آن حضرت به منظور خنثی ساختن مکر و حیله مأمون به کار گرفت، از این قرار است:
اوّلا: پس از دعوت رسمی مأمون از آن حضرت برای پذیرفتن ولایت عهدی و سفر به خراسان، امام رضا علیه السلام خواسته او را اجابت نکردند تا اینکه مکاتبات و اعزام نمایندگان حکومت افزایش یافت و به حدّ الزام و اجبار رسید. این امر نشان می داد که امام رضا از نقشه های مأمون آگاه بوده و رغبتی برای پذیرفتن چنین مسئولیتی در حکومت بنی عباس ندارد. شیخ مفید در جلد اول کتاب الکافی، روایت ذیل را بدین شرح نقل کرده است:
"فلم یزل المأمون یکاتبه في ذلک حتی علم أن لامحیص له و لایکفّ عنه".
یعنی: مأمون به صورت متوالی در آن امر مکاتبه می کرد، تا آنکه امام رضا دانست که ناچار است و مأمون دست از او بر نمی دارد.
ثانیا: پیش از عزیمت اجباری آن حضرت به خراسان، امام رضا به خاندان خود فرمودند تا بر او بگریند و آنگاه فرمود: من دیگر به سوی شما باز نمی گردم. بدین وسیله، آن حضرت خبر شهادت خود را پیشاپیش به خانواده خود داد و برای همگان روشن ساخت که هدف واقعی مأمون، کشتن آن حضرت است. (عیون أخبار الرضا، جلد 2؛ و کتاب اثبات الوصیّة، نوشته مسعودی).
ثالثا: پس از اجبار آن حضرت به پذیرش ولایت عهدی، خطاب به مأمون چنین فرمود:
"أنا أقبل ذلک علی أنّي لا أولّي أحدا و لا أعزل أحدا و لاانقض رسما و لا سنّة و أکون في الأمر من بعید مشیرا". (الکافي، جلد 1؛ و بحار الأنوار، جلد 49).
یعنی: من این امر را می پذیرم، مشروط به آنکه هیچ مقامی را نصب نکنم، و هیچکس را عزل ننمایم، و هیچ رسم و سنّتی را نقض نکنم، و از راه دور، مورد مشورت باشم.
این حرکت امام هشتم (ع)، نقشه های خلیفه را که می خواست آن حضرت را شریک جرم خود معرفی کند و مردم را نسبت به ایشان بدبین نماید، نقش بر آب ساخت.
سر انجام، مأمون عباسی پس از شکست طرح های فریبکارانه اش، نقشه نهایی خود را جامه عمل پوشاند و در سال 203 هجری، آن حضرت را به شهادت رساند.
*****
|