امام جواد (ع)
متن سخنرانی آیة الله سید رضا حسینی نسب
قافله سالار طریق رشاد، و حجت بالغه خدا بر عباد، حضرت امام محمّد ابن علیّ الجواد (علیه السلام)، نهمین پیشوای بزرگ شیعیان بود، و افتخار عالم حکمت و عرفان.
گرچه ستاره عمر آن حضرت در این دنیا دیری نپایید، و در عنفوان جوانی به درجه شهادت نائل گردید، لیکن در همان مدّت کوتاه توانست الگوی کم نظیری از یک انسان کامل را تجلّی بخشد، و خدمات شایسته ای را به جهان اسلام، عرضه نماید.
نام آن حضرت : محمّد
کنیه ایشان : ابو جعفر
لقب های ایشان: جواد، تقیّ، زکیّ، منتجب، مرتضی، قانع، و رضیّ.
نام پدر ایشان : علیّ ابن موسی الرضا
نام مادر ایشان : خیزران (سبیکه)
تاریخ تولّد: روز دهم ماه رجب، سال 195 هجری.
تاریخ شهادت: روز آخر ماه ذی القعده، سال 220 هجری.
مدّت امامت ایشان: 17 سال.
شخصیّت امام جواد (ع)
شخصیّت و کرامت امام جواد در حدّی بود که امام هشتم علیّ ابن موسی الرضا (ع)، احترام ویژه ای را برای آن حضرت قائل بود، به نحوی که همواره او را با کنیه وی (ابوجعفر) که نشانه اکرام و احترام خاص است، یاد می فرمود.
کاتب امام رضا (ع) به نام محمّد ابن ابی عبّاد می گوید:
"ما کان علیه السلام یذکر محمّدا ابنه الا بکنیته، یقول: کتب إلیّ ابوجعفر، ... فیخاطبه بالتعظیم، و ترد کتب إبي جعفر (ع) في نهایة البلاغة و الحسن، فسمعته یقول: أبو جعفر وصیّي و خلیفتي في أهلي من بعدي". (عیون أخبار الرضا، نوشته شیخ صدوق، جلد 2).
یعنی: هرگز امام رضا (ع) از فرزندش محمّد یاد نمی کرد، مگر اینکه او را با کنیه وی خطاب می فرمود. می گفت: ابوجعفر به من نامه نوشته است...، همواره او را با عظمت و بزرگی یاد می کرد. نامه های آن حضرت، با کمال بلاغت و زیبایی واصل می گردید. از امام رضا شنیدم که می فرمود: ابوجعفر وصیّ من و جانشین من در خاندانم می باشد.
این احترام خاص، بدان جهت بود که امام هشتم علیه السلام، بارقه امید آینده جهان اسلام را در روح بلند جواد الأئمّه (ع) مشاهده می فرمود.
به منظور روشن شدن این امر، روایتی را که علامه مجلسی در بحار الأنوار در خصوص حوادث پس از شهادت امام رضا (ع) آورده است، از نظر گرامی شما می گذرانیم:
"در موسم حج، هشتاد نفر از فقها و دانشمندان از بغداد و دیگر شهرها به سوی مکّه روان گردیدند و سپس به شهر مدینه وارد شدند. این گروه که به قصد مشاهده امام و پیشوای شیعیان پس از امام رضا، یعنی ابوجعفر آمده بودند، در منزلی اجتماع کردند.
در این هنگام، عبدالله ابن موسی (برادر امام رضا) وارد شد و در صدر مجلس نشست. منادی در مجلس گفت: این شخص فرزند رسول خداست، هر سؤالی که می خواهید بپرسید. دانشمندان، پرسش های خود را مطرح کردند، ولی پاسخ نامبرده به صورت نه چندان مناسب بیان شد. این امر ، موجب سرگردانی و اندوه شیعیان گردید، و فقها برخاستند تا از مجلس خارج گردند.
در این هنگام، امام جواد علیه السلام وارد مجلس گردید و اعلام شد که اوست ابوجعفر، و اندیشمندان می توانند پرسش های خود را در نزد وی مطرح نمایند. دانشمندان و فقها به سوی وی باز گشتند و سؤال های علمی و فقهی خود را پرسیدند، و آن حضرت به خوبی پاسخ آنان را آنچنان که حق مطلب بود، بیان فرمود.
در این هنگام، اهل مجلس شادمان گردیدند و او را دعا کردند و به مدح و ثنای وی پرداختند ...". (بحار الانوار، جلد 50 به نقل از عیون المعجزات).
دانش امام جواد
احاطه علمی امام نهم (ع) به حدّی بود که "طبرسی" در کتاب "اعلام الوری"، چنین می نگارد:
"امام محمّد جواد در عنفوان نوجوانی به درجه ای از فضل و علم و حکمت و آداب رسید، که هیچیک از بزرگان سادات و غیر آنها با وی برابری نداشت". (اعلام الوری، جلد 2).
در اینجا نمونه ای از مناظرات علمی آن حضرت را با فقها و دانشمندان بزرگ عصر خود، از نظر شما می گذرانیم:
شیخ مفید (رحمة الله علیه) ، از "ریّان ابن شبیب" که محدّثی معروف و مورد وثوق دانشمندان علم رجال است، روایت کرده است که روزی مأمون عباسی تصمیم گرفت تا مناظره ای علمی و فقهی میان فقیه و دانشمند بزرگ اهل سنّت ، یعنی "یحیی ابن اکثم"، و امام جواد (ع) برگزار کند. این مناظره در حضور جمعی از فرهیختگان و گروهی از شخصیت های بنی عباس و با حضور مأمون برگزار گردید.
یحیی ابن اکثم که به گواهی علمای علم رجال مانند ذهبی در میزان الاعتدال، فقیهی بزرگ و قاضی نامداری به حساب می آمد، از امام جواد که جوانی نورسته بود پرسید: آیا من پرسش اول را مطرح کنم یا شما؟
امام جواد فرمود: ابتدا شما سؤال خود را مطرح کنید.
یحیی ابن اکثم گفت: حکم شخص مُحرمی که حیوانی را صید نموده و آن را کشته است چیست؟
امام جواد علیه السلام فرمود: آیا این صید را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را میدانسته یا نمیدانسته؟ عمداً کشته یا غیر عمد؟ شخص محرم، آزاد بوده یا بنده؟ بالغ بوده یا خردسال؟ بار اول او بوده یا سابقه داشته؟ در وقت رفتن به مکه آن حیوان را کشته یا به هنگام بازگشت؟ حیوان کشته شده پرنده بوده یا غیر آن؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ آن حیوان را در شب کشته یا در روز؟ آیا آن شخص در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟
یحیی بن اکثم که از این تقسیم بندی های متعدد توسط امام جواد، از اجمال در سؤال خود شرمنده شده بود، پاسخی نداد و آثار عجز و کاستی در چهره اش نمایان گردید. آنگاه امام جواد علیه السلام، پاسخ سؤال را بر اساس هریک از فرض های یاد شده به تفصیل بیان فرمود، که مایه تعجب حاضران گردید.
در این حال، مأمون عباسی از امام جواد (ع) خواست تا ایشان هم پرسشی را از آن فقیه معروف اهل سنّت بپرسند.
امام علیه السلام فرمودند:
خبر ده مرا از مردی که در ابتدای روز، زنی بر او حرام بود، پس از بالا آمدن روز حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب آفتاب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع حلال شد. حکم این زن چیست؟
یحیی ابن اکثم که از پاسخ این سؤال وا مانده بود، از آن حضرت خواست تا خود به این پرسش پاسخ گوید.
امام جواد علیه السلام فرمود: این زن یک کنیز بود . مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را ظِهار کرد و حرام شد (ظهار، نوعی متارکه است که در علم فقه بیان شده)، وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نیمه شب او را طلاق داد و حرام شد، در هنگام صبح رجوع کرد و حلال شد .
در آن حال، مأمون و دیگر حاضران و دانشمندان حاضر در مجلس مناظره که از تسلط آن حضرت به فقه و علوم اسلامی در عنفوان نوجوانی حیرت زده شده بودند، به شایستگی علمی و کثرت معلومات آن حضرت ، اعتراف کردند. (بحار الأنوار، جلد 50، و الارشاد شیخ مفید، و تفسیر قمی، جلد 1).
شاگردان امام جواد
شیخ طوسی در کتاب رجال خود، یکصد و سیزده نفر از محدّثان، نویسندگان و دانشمندان را نام می برد که در محضر آن حضرت تحصیل کرده و کتابهای ارزشمندی را به رشته تحریر درآورده اند.
عطاردی نیز در کتاب مسند الامام الجواد، شاگردان امام جواد را بالغ بر یکصد و بیست نفر قلمداد کرده است.
برخی از شاگردان معروف آن حضرت عبارتند از:
- صفوان ابن یحیی، زاهد و عابد و نویسنده کتاب هایی مانند کتاب "الحسین ابن سعید"، و "المسائل عن الإمام الکاظم".
- احمد ابن محمّد ابن خالد برقی، دانشمند و نویسنده بیش از نود کتاب روایی و فقهی و غیر آن.
- احمد ابن محمّد ابن ابی نصر، محدّث معروف و نویسنده کتابهایی مانند "النوادر" و "الجامع".
- علیّ ابن مهزیار اهوازی، راوی جلیل القدر و نویسنده سی و سه کتاب، مانند کتاب "البشارات" و کتاب "الأنبیاء".
امام جواد و اصلاحات دینی
در برهه ای از زمان حیات امام جواد (ع)، برخی از فرقه های منحرف، صحنه گردان میدان های فکری و فرهنگی گردیده و به گمراه کردن مردم می پرداختند. از یک سو، غالیان با جعل احادیث نادرست، مقام شبه خدایی برای امامان شیعه قائل می شدند، و از سویی دیگر، گروهی به عنوان مجسّمه، خداوند را در حدّ یک موجود جسمانی و محدود، تنزّل می دادند.
امام (ع) با هر دو گروه اهل افراط و تفریط به مبارزه برخاست. بر اساس سخن "کشّی" در کتاب رجال، امام جواد (ع) سران گروه غالیان، مانند ابوالخطاب، ابوالغمر، ابوالمهری و ابن ابی الزرقا را مورد لعن و نفرین قرار داد و از شیعیان خواست تا با آنان به شدّت برخورد کنند.
همچنین، بر مبنای سخن شیخ صدوق در کتاب "التوحید"، آن حضرت به شیعیان دستور داد تا گروه مجسّمه را تحریم کنند. بر اساس این فرمان، اقتدا کردن به آن گروه و پرداخت زکات به سران آنان، ممنوع گردید.
امام جواد و مبارزات سیاسی
امام جواد نیز مانند اجداد بزرگ خود، یک شبکه ارتباطی سراسری را در جهان اسلام ، به منظور فعالیت های اجتماعی و سیاسی به وجود آورد. سرشاخه های این شبکه عبارت بودند از: علی ابن اسباط در مصر، احمد ابن محمد ابن عیسی و صالح ابن محمد ابن سهل در قم، حسین ابن عبدالله در نیشابور، علی ابن مهزیار در اهواز، ابراهیم ابن محمد در همدان، و جمعی دیگر از اصحاب ایشان در عراق و حجاز.
امام جواد (ع) در دورانی می زیست که اختلاف شدیدی در بین عباسیان به وجود آمده، و جنگی تمام عیار میان مامون عباسی و برادرش امین به وقوع پیوسته بود که در نهایت، به کشته شدن امین بدست سپاه مامون و متّحدانش انجامید. این حوادث، زمینه مساعدی را برای سازماندهی مجدد شیعیان توسط امام جواد (ع)، فراهم ساخت.
در این برهه از زمان، دو نهضت از جانب علویان و پیروان اهل بیت علیهم السلام بر علیه حکومت بنی عباس، سازماندهی و اجرا گردید.
شورش اول، به رهبری عبدالرحمان ابن احمد در کشور یمن به وقوع پیوست. مامون عباسی لشکری را به فرماندهی دینار ابن عبدالله به آن خطه فرستاد و این قیام، پس از مصالحه میان دو طرف و بر آورده شدن خواسته های مبارزان، خاتمه یافت.
نهضت دوم، به رهبری محمّد ابن قاسم از نسل علی ابن ابی طالب در منطقه طالقان در ایران، تحقق یافت. نیروهای بنی عباس به فرماندهی عبدالله ابن طاهر، منطقه را به محاصره در آوردند و طیّ جنگهای متعدد، آتش آن نهضت نیز، فرو نشست. رهبر قیام مذکور متواری شد و سر انجام دستگیر و به دار الخلافه بنی عباس در عراق فرستاده شد و در شهر سامرّا زندانی گشت.
پس از روی کار آمدن معتصم عباسی، از آنجا که او وجود امام جواد را مانع حکمرانی مستبدانه خود می دید، دستور داد تا آن حضرت را از مدینه به بغداد منتقل سازند. سر انجام، به دستور این خلیفه ستمگر، در سال 220 هجری، آن پیشوای راستین نیز مانند اجداد طاهرین خود، به درجه شهادت نائل گردید. این در حالی بود که تنها بیست و پنج بهار از عمر شریف آن حضرت گذشته بود.
*****
|