امام هادی (ع)

متن سخنرانی آیة الله حسینی نسب

بلبل بوستان درایت، و گوهر دریای ولایت، و دهمین خورشید هدایت، امام علیّ ابن محمّد (علیه السلام) ، در یکی از دشوار ترین برهه های تاریخ تشیّع، پرچم پر افتخار علم و ایمان را بر افراشت، و کاروان شورآفرین پیروان اهل بیت را به سر منزل مقصود رساند.
نام آن حضرت : علی
کنیه ایشان : ابوالحسن
لقب های ایشان : هادی، عالم، امین، فقیه، طیّب، و نقیّ (پاکیزه).
نام پدر ایشان : امام محمّد تقی
نام مادر ایشان : سمانه
تاریخ تولّد: روز 15 ذی الحجة، سال 212 هجری.
تاریخ شهادت: روز سوم ماه رجب، سال 254 هجری.
مدّت امامت ایشان: 34 سال.

فضائل امام هادی از زبان فرزانگان

در این زمینه به منظور رعایت اختصار، به سخن برخی از دانشمندان مذاهب گوناگون اسلامی پیرامون شخصیت آن پیشوای بزرگ، بسنده می کنیم:
ابن عماد حنبلی چنین می گوید:
"ابوالحسن علیّ بن محمد بن الرضا بن الکاظم موسی بن جعفر الصادق، العلويّ الحسینيّ، المعروف بالهادي، کان فقیها اماما متعبّدا". (کتاب شذرات الذهب، جلد 3).
یعنی: ابوالحسن علیّ، فرزند محمّد، فرزند رضا، فرزند موسی کاظم، فرزند جعفر صادق، از نسل علی و حسین بود، و به هادی معروف بود، و فقیه و پیشوا و پارسا بود".

ابوعبدالله الجنید در وصف آن حضرت چنین می نگارد:
"والله لهو خیر أهل الأرض، و أفضل من برأه الله تعالی في عصره". (کتاب مأثر الکبراء، جلد 3).
یعنی: به خدا سوگند، او در عصر خود، بهترین مردم روی زمین و برترین فردی بود که خدا آفریده است.

ابن صبّاغ مالکی نیز به نقل از کمال الدین ابن طلحه شافعی، چنین حکایت می کند:
"و أما مناقبه، فقال الشیخ کمال الدین بن طلحة: ... و شهد لأبي الحسن علیّ الرابع، أنّ نفسه موصوفة بنفائس أوصافها، و أنّه نازل في الدرجة النبویة في دار أشرافها، و شرفات أغرافها". (کتاب الفصول المهمّة، نوشته ابن صبّاغ مالکی).
یعنی: در زمینه فضائل آن حضرت، شیخ کمال الدین طلحة چنین گفته است: ... گواهی داده شده در مورد ابوالحسن، چهارمین علی، که جان او به اوصاف گرانبها مزیّن شده بود، و در مراتب و درجات نبوی در سرای اشراف آن ساکن گردیده بود، و بر بلندای منازل آن استقرار یافته بود.

شخصیت امام هادی

شخصیّت آن پیشوای راستین نیز ، مانند دیگر رهبران الهی، دارای ویژگی جامعیّت در ابعاد گوناگون بود. از یک سو دانشمندی فرهیخته و استادی برجسته در تعلیم دانش های عصر خود بود، و از سویی دیگر، زاهدی پرهیزکار ، و نیایشگری پارسا.
در اینجا برای رعایت اختصار، به هر دو جنبه کمالی آن حضرت، اشاراتی گذرا خواهیم داشت:

بُعد علمی

امام هادی (ع) در طول عمر پر برکت خویش، به ترویج علوم اسلامی پرداخت و شاگردان بزرگواری را در رشته های گوناگون علمی تربیت نمود.
شیخ طوسی در کتاب علم رجال خود، یکصد و هشتاد و پنج دانشمند و محدّث را نام می برد که در مکتب پر فیض آن حضرت، تربیت گردیدند و احادیث گرانبهای ایشان را برای نسل های آینده به یادگار گذاشتند.
برخی از دانش پژوهانی که افتخار شاگردی آن امام بزرگوار را داشته و از ایشان روایت کرده اند، عبارتند از :

فضل ابن شاذان نیشابوری، استاد فقه، و دانشمند علم کلام، و نویسنده کتابهای ارزنده ای مانند: کتاب الفرائض، کتاب المسائل و الجوابات، کتاب الإیضاح، و کتاب النقض علی الاسکافي.

احمد ابن اسحاق اشعری، فقیه و دانشمند علم رجال، و نویسنده کتابهایی مانند: علل الصلاة، و مسائل الرجال.

حسین ابن سعید اهوازی، فقیه و محدّث، و نویسنده کتابهایی مانند کتاب الصلاة، کتاب الزکاة، کتاب الصوم، و دیگر نوشتارهایی که مجموعا به سی کتاب می رسند.

داوود ابن ابی زید، محدّث و نویسنده کتابهای متعددی که کشّی در رجال خود، به آنها اشاره کرده است.

بُعد تربیتی

یکی از ویژگی های امام دهم (ع)، پرهیزکاری و پارسایی آن حضرت است، که حتّی دشمنان ایشان هم بدان اعتراف نموده اند.
سبط ابن جوزی حنفی درکتاب "تذکرة الخواص" سخن یحیی ابن هرثمه را که متوکل عباسی از او خواسته بود تا امام هادی را از مدینه به سامرّاء منتقل کند، نقل می نماید. بر اساس این سخن، یحیی ابن هرثمه چنین می گوید:
"فذهبت إلى المدينة ، فلما دخلتها ضج أهلها ضجيجا عظيما ماسمع الناس بمثله خوفا على على - عليه السلام - وقامت الدنيا عليه ساق ، لانه كان محسنا اليهم ملازما للمسجد ، لم يكن عنده ميل إلى الدنيا . قال يحيى : فجعلت أسكنهم وأحلف لهم : أنى لم أؤمر فيه بمكروه ، وأنه لا بأس عليه ثم فتشت منزله ، فلم اجد فيه الا مصاحف و ادعية وكتب العلم، فعظم في عينى وتوليت خدمته بنفسى، و أحسنت عشرته".
یعنی: به سوی مدینه رفتم، هنگامی که به آن شهر رسیدم، صدای شیون و زاری بی مانند از مردم بلند شد، زیرا ترسیدند من به علیّ (امام هادی) آسیبی برسانم. و این امر بدین جهت بود که او فردی نیکوکار و ملازم مسجد بود و هیچ تمایلی به دنیا نداشت. آنگاه مردم را ساکت کردم و به آنان اطمینان دادم که به وی آسیبی نخواهم رساند، و منزل آن حضرت را تفتیش نمودم، و در آن خانه، غیر از نسخه هایی از قرآن و کتاب دعا و کتابهای علمی، چیز دیگری نیافتم. از اینرو آن حضرت در چشم من عظمت یافت و خودم به خدمت او پرداختم و به خاندانش احسان کردم.
از این سند تاریخی به خوبی روشن می گردد که آن پیشوای بزرگوار، در زمینه خودساختگی و تهذیب نفس و تربیت اخلاقی، در حدّی از کمال بود که مردم شهر مدینه شیفته شخصیت او بودند، و حتی مخالفان آن حضرت نیز به پرهیزکاری و پارسایی ایشان، اذعان و اعتراف نموده اند.
نکته دیگر در خصوص شخصیّت معنوی امام هادی (ع)، توجّه به فرهنگ دعا و نیایش است. آن حضرت نیز مانند امام سجّاد (ع)، امور تربیتی، علمی، اخلاقی، و حتّی مبارزه با ستمگران را در قالب دعا و راز و نیاز با خدا، به دیگران می آموخت.
به عنوان نمونه، آن حضرت در مناجاتی عرفانی، نابودی دیکتاتور زمان خود یعنی متوکّل عباسی را از خداوند می طلبد و چنین می گوید:
"... فأسئلک یا ناصر المظلوم المبغيّ علیه إجابة دعوتي، فصلّ علی محمّد و آل محمّد و خذه من مأمنه أخذ عزیز مقتدر، و افجأه في غفلته مفاجئة ملیک منتصر، و اسلبه نعمته و سلطانه، و افضض عنه جموعه و أعوانه، و مزّق ملکه کلّ ممزّق،... و اقصمه یا قاصم الجبابرة، و أهلکه یا مهلک القرون، و أبره یا مبیر الأمم الظالمة، و اخذله یا خاذل الفئات الباغیة". (کتاب مستند الإمام الهادي).
یعنی: (خدایا) ای یاری کننده ستم دیدگان و جفا کشیدگان، از تو می خواهم تا دعایم را مستجاب فرمایی. پس درود فرست بر محمّد و آل محمّد؛ و آن ستمگر (یعنی متوکّل عباسی) را از جایگاه امنش فروکش مانند اخذ عزیزی قدرتمند، و او را به صورت ناگهانی هلاک فرما مانند هلاک کردن سلطانی پیروز، و نعمت و سلطنت را از او سلب فرما، و جمعیت او و یارانش را پراکنده فرما، و حکومتش را از هم پاشیده فرما. خدایا او را در هم بکوب، ای درهم کوبنده طغیانگران، و او را نابود فرما، ای نابود کننده ظالمان زمان، و او را هلاک فرما ای هلاک کننده مردمان ستمگر، و او را زبون فرما، ای خوار کننده طاغیان.

رسالت امام هادی

با بررسی اسناد تاریخی در خصوص زندگینامه امام هادی (ع)، به سه رسالت مهمّ آن حضرت به شرح ذیل ، پی می بریم:

اصلاح نظام فکری و اعتقادی مسلمانان.

سازماندهی جامعه شیعیان.

رهبری مبارزات سیاسی بر علیه حکومت های مستبدّ زمان.

اصلاح نظام فکری و اعتقادی

در زمان امام هادی (ع)، انحرافات گسترده ای در زمینه های مباحث فرهنگی و مذهبی به وجود آمده بود و یکی از مسئولیّت های آن حضرت این بود که به مقابله با افکار نادرستی مانند اعتقاد به جبر و تفویض، اتّهام تحریف قرآن، ارتکاب غلوّ در خصوص شخصیّت امامان، اعتقاد به تشبیه و تجسّم در مورد خدا، و امثال آنها بپردازد.
به عنوان مثال، آن حضرت در مورد مسأله جبر و اختیار در حدیثی طولانی چنین می فرماید:
"فأمّا الجبر الذي یلزم من دان به الخطأ، فهو قول من زعم أنّ الله عزّوجلّ أجبر العباد علی المعاصي، و عاقبهم علیها، و من قال بهذا القول فقد ظلم الله في حکمه، و کذّبه و ردّ علیه قوله: [ولایظلم ربّک أحدا]...
و أمّا التفویض الذي أبطله الصادق علیه السلام، و أخطأ من دان به و تقلّده، فهو قول القائل: إنّ الله جلّ ذکره فوّض إلی العباد اختیارا أمره و نهیه و أهملهم...، فمن زعم أنّ الله تعالی فوّض أمره و نهیه إلی عباده، فقد أثبت علیه العجز، و أوجب علیه قبول کلّ ما عملوا من خیر و شرّ، و أبطل أمرالله و نهیه و وعده و وعیده...
لکن نقول: إنّ الله جلّ و عزّ خلق الخلق بقدرته، و ملّکهم استطاعة تعبّدهم بها، فأمرهم و نهاهم بما أراد، فقبل منهم اتّباع أمره، و رضي بذلک لهم، و نهاهم عن معصیته، و ذمّ من عصاه، و عاقبه علیها...". (کتاب تحف العقول، نوشته "الحرّاني").
یعنی: اما جبری که قائل به آن در اشتباه است، این است که شخصی گمان برد به اینکه خدای بزرگ بندگان خود را مجبور به ارتکاب گناهان نموده، و سپس آنان را به خاطر گناهانشان مجازات کرده است. کسی که چنین عقیده ای داشته باشد، در حق خداوند ظلم کرده است و سخن او را مردود دانسته است که می فرماید: [پروردگار تو به هیچ کس ظلم نمی کند]...
اما تفویضی که امام صادق (ع) آن را باطل دانسته، و هرکس بدان معتقد باشد در اشتباه است، این است که شخصی بگوید: خداوند به بندگانش از روی اختیار، امر و نهی خودش را واگذار نموده و آنان را به حال خود رها ساخته است...، کسی که چنین عقیده ای داشته باشد، خدا را به عجز و ناتوانی متّهم کرده و بر او واجب گردانیده است که هر خیر و شرّی را که بندگان انجام می دهند، قبول کند، و امر و نهی و وعده و وعید خداوند را باطل پنداشته است... .
ولیکن ما چنین می گوییم: خدای بزرگ، خلایق را با قدرت خود آفرید، و توانایی تعبّد را به آنان عطا فرمود، و آنان را به خواست خود امر و نهی نمود، پس پیروی امر خود را از آنان قبول فرمود و بدان خوشنود گردید، و آنان را از معصیت خود نهی کرد، و آنرا که سرپیچی کرد مورد نکوهش قرار داد، و او را به خاطر گناهش مجازات فرمود.

در جای دیگر، آن حضرت به منظور اثبات حقانیّت قرآن مجید و ابطال سخن کسانی که اتّهام تحریف را به این کتاب مقدّس زده اند، چنین می فرماید:
"لقد اجتمعت الامّة قاطبة لا اختلاف بینهم أنّ  القرآن حقّ لاریب فیه عند جمیع أهل الفرق". (کتاب تحف العقول، نگارش الحراني).
یعنی: همه امّت اسلام بدون مخالفت میان آنان، بر این عقیده هستند که قرآن حقّ است و در نزد پیروان همه فرق و مذاهب، شکی در آن وجود ندارد.

نمونه ای دیگر از سخنان روشنگر آن حضرت در زمینه توحید و خداشناسی صحیح، و نفی تشبیه و تجسّم، این است که  چنین می فرماید:
" إن الله لا یوصف إلا بما وصف به نفسه ، و أنی یوصف الذی تعجز الحواس أن تدرکه و الاوهام أن تناله و الخطرات أن تحدّه و الأبصار عن الإحاطة به. نأی فی قربه و قرب فی نأیه، کیّف الکیف بغیر أن یقال: کیف، و ایّن الأین بلا أن یقال: أین، هو منقطع الکیفیة و الأینیة، الواحد الأحد ، جل جلاله و تقدست أسماؤه". (کتاب تحف العقول، نوشته الحراني).
یعنی: به راستی که خداوند ، جز بدانچه خودش را توصیف کرده، وصف نمی شود. کجا وصف شود آنکه حواس از درکش عاجز است، و اوهام به کنه او پی نبرد، و در اذهان خطور نکند،  و چشمها، او را در بر نگیرد؟
او با همه نزدیکی اش دور است، و با همه دوری اش نزدیک. کیفیت را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده بدون اینکه خود مکانی داشته باشد. او از کیفیّت و مکان منزّه است. یگانه و یکتاست، شکوهش عظیم، و نامهایش مقدّس است.

سازماندهی جامعه

یکی از مسئولیّت های هر امام و پیشوای راستین جامعه، ایجاد تشکیلات منسجم و سازماندهی نیروهای مؤمن است، تا بتواند با حمایت آنان به اهداف عالیه خود جامه عمل بپوشاند.
امام هادی (ع) نیز در این راستا، یک شبکه منسجم اجتماعی و سیاسی در بسیاری از سرزمین های اسلامی به وجود آورد که از سرزمین ایران تا کشور مصر، گسترده بود.
مورّخان، نام بسیاری از وکلای آن حضرت را که نمایندگی ایشان را در کشورهای مختلف بر عهده داشتند، ثبت کرده اند. چهره های معروف این وکلا عبارت بودند از: علیّ ابن جعفر، حسین ابن عبد ربّه، ابوعلی ابن راشد، ایّوب ابن روح، محمّد ابن داوود قمی، ابو مقاتل دیلمی، حسین ابن سعید اهوازی، فضل ابن شاذان نیشابوری، و ابراهیم ابن شیبه اصفهانی.

مبارزات سیاسی

سیره عملی همه رهبران الهی ، نبرد بی امان با حکومت های استبدادی و فرمانروایان ستمگر بوده است.  امام  هادی (ع) نیز  نمی تواند از این قانون مستثنی باشد.
با بررسی تاریخ زندگانی آن حضرت به این نتیجه می رسیم که ایشان در عصر شش تن از حاکمان بنی عباس، یعنی "المعتصم"، و "الواثق"، و "المتوکّل"، و "المنتصر"، و    "المستعین"، و "المعتزّ"، زندگی کرد.
در آغاز جوانی آن حضرت، "المعتصم" عباسی دستور داد تا آن حضرت را از شهر آباء و اجدادیش یعنی مدینه، به پایتخت حکومت عباسیان یعنی بغداد منتقل کنند، تا او را تحت نظر داشته باشد و از مبارزات سیاسی ایشان جلوگیری نماید.
در دوران حکومت "الواثق"، آن حضرت به شهر مدینه بازگشت و فرصتی مناسب برای ترویج معارف اسلامی بدست آورد.
پس از روی کار آمدن "المتوکّل"، دوران سختی برای آن پیشوای الهی پدیدار گشت، زیرا متوکّل در میان خلفای دیگر آن دوران، کینه و عداوت فوق العاده ای نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) و پیشوایان شیعه داشت. برخی از اقدام های خصمانه متوکل بر علیه ائمّه اهل بیت (ع) به این شرح است:

  • ویران کردن حرم امام حسین (ع).
  • ممنوع ساختن زیارت کربلا، و مجازات زائران اباعبدالله (ع).
  • محاصره اقتصادی اولاد امام علی (ع)، و سخت گیری بر علیه آنان.
  • احضار امام هادی (ع) از مدینه به سامرّاء، به قصد کشتن ایشان.
  • اعلان و تبلیغ دشمنی با امیر المؤمنین (ع) به صورت گسترده.
  • تلاش در جهت ایجاد تفرقه میان شیعیان، با معرّفی رقیبان ساختگی به عنوان امام شیعیان، مانند مطرح کردن "موسی ابن محمّد" در برابر امام هادی (ع).

 

 این حاکم مستبدّ و ستمگر، بار دیگر دستور داد تا امام هادی را از شهر مدینه به مقرّ حکومت او یعنی شهر سامرّاء، منتقل کنند. هدف متوکل از این حرکت این بود که آن حضرت را در زندانهای خود و یا در محل اقامت اجباری، تحت نظر داشته باشد، و در موقع مناسب، ایشان را به شهادت برساند، اما پیش از اینکه بتواند به این عمل اقدام کند، خود به دست رقیبانش کشته شد، و فرزندش "المنتصر"، زمام امر حکومت را در دست گرفت.
یکی از داستانهای معروف این دوران پر مخاطره، این است که روزی متوکّل عباسی، امام هادی را به قصر خود احضار کرد و در حالی که مشغول میگساری بود، به منظور تحقیر آن حضرت، جام شرابی را به سمت ایشان گرفت و گفت: بنوش. آن حضرت فرمود: به خدا سوگند، گوشت و خون من به شراب آلوده نشده است، مرا رها کن.
متوکّل گفت، پس برای ما شعری بخوان!
امام فرمود: من کم شعر می خوانم.
متوکل اصرار کرد.
امام هادی (ع)، این ابیات اخلاقی و آگاهی بخش را قرائت فرمود:


باتوا على قلل الأجبال تحرسهم ***غلب الرجال فما تنفعهم القلل

واستنزلوا   بعد عز من معاقلهم *** فاُودعوا حفراً يابئس ما نزلوا

ناداهم صارخ  من بعد ما قبروا  ***  أين الأساور و التيجان و الحلل

أين الوجوه التي كانت منعمة *** من دونها تضرب الأستار والكلل

وطالما كنزوا الأموال وادّخروا *** فخلّفوها على الأعداء و ارتحلوا

أضحت منازلهم قفراً معطَّلَةً ***وساكِنوها الى الأجداث قد رحلوا

یعنی: بر قلّه های کوه ها شب را گذراندند، در حالی که مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند، اما آن قلّه ها سودی برایشان نداشت.
پس از دوران عزّت، از پناهگاهشان به زیر کشیده شدند و در گودالها نهاده شدند، و چه بد جایگاهی است برای آنان.
آنگاه، منادی ندا داد: کجاست آن دستبندها و تاجها و خلعتها؟
کجاست آن رخسارهایی که در ناز و نعمت بودند و پرده های نرم و نازک بر آنان افکنده می شد؟
مدّت ها به جمع اموال و ذخیره آن پرداختند، و سر انجام، آن را برای دشمنان خود رها کردند و رفتند.
خانه های آنان ویرانه و مهجور گردید، و ساکنان آنها به سوی گورهای خود، کوچ کردند.

این ابیات کوبنده، آنچنان تأثیر عمیقی بر حاضران در آن مجلس عیش و نوش گذاشت که حتّی آن حاکم سفّاک هم تحت تاثیر قرار گرفت و اشک از چشمان او و دیگران جاری گردید، و آن محفل گناه را به هم ریخت.

سر انجام، آن پیشوای بزرگوار شیعه پس از عمری ترویج معارف اسلامی و مبارزه با حکومت های جائر، در زمان خلافت "المعتز" به شهادت رسید.

****

 

 

Exit