شخصیّت امام مجتبی (ع)

متن سخنرانی آیة الله حسینی نسب

سلاله مصطفی، نور چشم مرتضی، امام حسن مجتبی (ع)، کانون  سماحت بود، و منبع عدالت، و سمبل شهامت. آنگاه که مصلحت دین اقتضا می کرد، مانند شیر بیشه شجاعت بر قرارگاه فرماندهی سپاه در جنگ جمل می تاخت و سرچشمه فتنه را می خشکاند، و آن زمان که آرامش را به صلاح مسلمین می دانست، کبوتران صلح را بر فراز آسمان جهان اسلام به پرواز در می آورد و از بروز جنگهای فرسایشی جلوگیری می نمود.
نام آن حضرت : حسن
کنیه ایشان : ابو محمّد
لقب های ایشان : مجتبی، امین، حجّت، زکیّ، سبط، و زاهد.
نام پدر ایشان : علیّ ابن ابی طالب (ع)
نام مادر ایشان : فاطمه زهراء (س)
تاریخ تولّد : شب نیمه ماه مبارک رمضان، سال سوم هجری.
تاریخ شهادت: روز بیست و هشتم ماه صفر سال 49 هجری.
مدّت امامت ایشان: 10 سال.

 

فضائل امام حسن مجتبی (ع)

کمالات آن حضرت از هنگام کودکی و نوجوانی در حد ّی بود که پیامبر گرامی اسلام (ص)، زعامت و پیشوایی وی و برادرش امام حسین را پیشبینی کرد و در باره آنان فرمود:
"الحسن و الحسین امامان، قاما أو قعدا". (کتاب الارشاد، نوشته شیخ مفید، و کتاب کشف الغمّة، جلد 2).
یعنی : حسن و حسین، هر دو پیشوا هستند، چه در حال قیام و نهضت باشند، و چه در حال صلح و آرامش.
همچنین، رسول خدا (ص) در باره خردمندی آن حضرت، می فرماید:
"لو کان العقل رجلا، لکان الحسن". (کتاب فرائد السمطین، نوشته ابراهیم ابن محمد جوینی، جلد 2).
یعنی: اگر عقل و خرد به صورت انسانی مجسّم می گشت، او حسن ابن علی بود.
بر اساس این مکارم اخلاقی بود که پیامبر خدا (ص) بارها مراتب محبّت خود را به امام مجتبی (ع)  در مناسبت های مختلف  ابراز  می فرمود.
موارد ذیل را به عنوان نمونه در این زمینه، از نظر شما می گذرانیم:

  1. ابن سعد در کتاب "ترجمة الإمام الحسن" روایت ذیل را از پیامبر گرامی نقل می کند که فرمود:

"اللهمّ إنّي قد أحببته فأحبّه و أحبّ من یحبّه".
یعنی : خدایا ، من او را دوست دارم، پس تو هم او را دوست بدار، و آنانکه او را دو ست داردند را دوست بدار".

  1. بسیاری از محدّثان معروف اهل تسنّن و أهل تشیّع، این روایت رسول گرامی اسلام را نقل کرده اند که فرمود:

"من أحبّني فلیحبّه ، و لیبلغ الشهاهد منکم الغائب". (مسند أحمد بن حنبل، جلد 5، و کتاب المستدرک حاکم نیشابوری، جلد 3، و ترجمة الإمام الحسن، نوشته ابن سعد).
یعنی: هر که مرا دوست دارد، او را دوست بدارد، و این مطلب را حاضران به غائبان برسانند.

در حدیثی دیگر، رسول خدا (ص)، سعادت ابدی امام مجتبی را پیشگویی نموده و او را به عنوان سرور جوانان اهل بهشت قلمداد فرموده است:

"من سرّه أن ینظر إلی سیّد شباب أهل الجنّة، فلینظر إلی حسن ابن علي". (کتاب البدایة و النهایة، نوشته ابن کثیر دمشقی، جلد 8).
یعنی : هر که بخواهد سرور اهل بهشت را بنگرد، به حسن ابن علی نگاه کند.

 

ابعاد شخصیّت امام حسن (ع)

امام مجتبی علیه السلام نیز ، مانند دیگر پیشوایان راستین، دارای ویژگی های ارزشمندی بودند که برخی از آنها را یادآور می شویم:

دانش امام حسن

آگاهی آن حضرت به علوم اسلامی در حدّی بود که دانشمندان دیگر از سراسر جهان اسلام، پرسش های دشوار علمی خویش را در نزد وی مطرح می نمودند و از ایشان راهنمایی می خواستند.
به عنوان مثال، حسن بصری در نامه ای به آن حضرت درخواست کرد تا در زمینه مسأله "قضا و قدر" که یکی از مباحث پیچیده اعتقادی است، توضیح دهد.
امام حسن (ع) در پاسخ وی، چنین نوشت:

"أمّا بعد، فمن لم یؤمن بالقدر خیره و شرّه أنّ الله یعلمه فقد کفر، و من أحال المعاصي علی الله فقد فجر. إنّ الله لم یُطَع مُکرَها، و لم یُعصَ مغلوبا، و لم یُمهِل العباد سُدی من المملکة، بل هو المالک لما ملّکهم، و القادر علی ما علیه أقدَرَهُم، بل أمرهم تخییرا، و نهاهم تحذیرا ". (کتاب تحف العقول عن آل الرسول، نوشته الحرّاني).
یعنی: کسی که به قضا و قدر (شامل خیر و شرّ آن) بدین معنا که خداوند از آن آگاه است، ایمان نداشته باشد، کفر ورزیده است، و کسی که ارتکاب گناهان را بر عهده خدا بگذارد، دچار فجور شده است. خداوند به صورت اجباری اطاعت نشده است، و به این معنا که مغلوب باشد، مورد نافرمانی قرار نگرفته است، و بندگان را به عنوان نادیده گرفتن آنها مهلت نداده است، بلکه او مالک آن چیزی است که به آنان تملیک کرده است، و قادر است بر آنچه آنان را قدرت داده است، بلکه خدا به مردم امر فرموده به نحو اختیار، و نهی فرموده به عنوان هشدار.
در این سخنان کوتاه، امام مجتبی علیه السلام، دیدگاه صحیح اسلام را در زمینه مسأله قضا و قدر، بر مبنای قرآن و سنّت و عقل، تبیین می کند، به نحوی که نه جبر لازم آید و نه تفویض.

نمونه دیگر این پرسش ها را در روایت ذیل، ملاحظه می فرمایید:

"قیل له : ما الزهد؟ قال : الرغبة في التقوی و الزهادة في الدنیا.
قیل: فما الحلم؟ قال: کظم الغیظ و مَلک النفس.
قیل: ما السداد؟ قال: دفع المنکر بالمعروف.
قیل: فما الشرف؟ قال: اصطناع العشیرة و حمل الجریرة.
قیل: فما المجد؟ قال: أن تعطي في الغُرم، و أن تعفوَ عند الجُرم.
قیل: فما المروئة؟ قال: حفظ الدین، و إعزاز النفس، و لین الکَنَف، و تعهّد الصنیعة، و أداء الحقوق، و التحبّب إلی الناس.
قیل: فما الکرم؟ قال: الابتداء بالعطیّة قبل المسألة، و إطعام الطعام في المحلّ.
قیل: فما اللُؤم؟ قال: قلّة الندی، و أن ینطق بالخَنی.
قیل: فما السماح؟ قال: البذل في السرّاء و الضرّاء.
قیل: فما الشُحّ؟ قال: أن تری ما في یدیک شرفا، و ما أنفقته تلفا.
قیل: فما الإخاء؟ قال: الإخاء في الشدّة و الرخاء.
قیل: فما الجبن؟ قال: الجرأة علی الصدیق، و النکول عن العدوّ.
قیل: فما الغنی؟ قال: رضی النفس بما قُسم لها و أن قلّ.
قیل: فما الجود؟ قال: بذل المجهود.
قیل: فما السفه؟ قال: اتّباع الدناة، و مصاحبة الغواة.
قیل: فما الشجاعة؟ قال: مواقفة الأقران، و الصبر عند الطعان...". (کتاب تحف العقول، نوشته الحرانی).

یعنی: از او پرسیدند: زهد چیست؟ فرمود: رغبت داشتن به پارسایی، و پرهیز از دنیا.
پرسیدند: حلم چیست؟ فرمود: فرو نشاندن خشم، و خویشتن داری.
پرسیدند: ثبات و استواری چیست؟ فرمود: اینکه بدی را با نیکی برطرف سازند.
پرسیدند: شرف چیست؟ فرمود: احسان به خویشاوندان،  و بر عهده گرفتن تقصیرها.
پرسیدند: مجد چیست؟ فرمود: اینکه در هنگام بدهکاری هم بخشنده باشی، و از گناه دیگران درگذری.
پرسیدند: جوانمردی چیست؟ فرمود: حفظ دین، و عزّت نفس، و خوش برخورد بودن، و اصلاح امور، و اداء حقوق دیگران، و محبّت به مردم.
پرسیدند: بزرگواری چیست؟ فرمود: بخشش به دیگران پیش از اینکه طلب کنند، و پذیرایی از دیگران در هنگام تنگدستی.
پرسیدند: لئامت چیست؟ فرمود: کم بودن سخاوت، و سخن گفتن به زشتی.
پرسیدند: سماحت چیست؟ فرمود: بخشندگی در هنگام بی نیازی و نیازمندی.
پرسیدند: بخل چیست؟ فرمود: اینکه آنچه را در دست داری شرف بدانی، و آنچه را بخشیده ای تلف بشماری.
پرسیدند: برادری چیست؟ فرمود: برادر بودن در هنگان گرفتاری و آسودگی.
پرسیدند: ترس چیست؟ فرمود: جرأت داشتن در برابر دوست، و عقب نشینی در برابر دشمن.
پرسیدند: بی نیازی چیست؟ فرمود: راضی بودن نفس به آنچه نصیب او شده است، گرچه کم باشد.
پرسیدند: جود چیست؟ فرمود: بذل کردن آنچه بدست آمده است.
پرسیدند: سفاهت چیست؟ فرمود: پیروی از فرومایگان، و همنشینی با گمراهان.
پرسیدند: شجاعت چیست؟ فرمود: هماوردی با همتایان، و شکیبایی در مواجهه با ضربات.

پارسایی امام حسن

روایات فراوانی در زمینه زهد و تقوای آن حضرت در کتب معتبر اهل تشیّع و تسنّن وارد شده است که نمونه هایی از آن را بر اساس  منابعی مانند "المجالس السنیّة" نوشته محسن الأمین، و "مناقب آل أبي طالب" نوشته ابن شهرآشوب، و "تذکرة الخواص" نوشته سبط ابن جوزی، از نظر شما می گذرانیم:
امام صادق (ع) می فرماید:
"إنّ الحسن ابن علي کان أعبد الناس في زمانه، و أزهدهم و أفضلهم".
یعنی : حسن ابن علی، عابد ترین و زاهد ترین و برترین مردم در زمان خود بود.

همچنین آن حضرت می فرماید:
"إنّ الحسن ابن علي حجّ خمسا و عشرین حجّة ماشیا، و قاسم الله تعالی ماله مرّتین".
یعنی: حسن ابن علی ، بیست و پنج مرتبه با پای پیاده ، حج را بجا آورد، و دو مرتبه اموال خود را در راه خدا تقسیم کرد.
در کتاب "روضة الواعظین" نیز آمده است که وقتی آن حضرت وضو می گرفت، رنگ از رخساره اش می پرید و اندامش به لرزه می آمد. از ایشان سبب را می پرسیدند، می فرمود: "حقّ علی کلّ من وقف بین یدي ربّ العرش أن یصفرّ لونه و ترتعدّ مفاصله".
یعنی: سزاوار است که هرکس در نزد خداوند عرش بایستد، رنگ رخساره اش زرد شود، و اندامش به لرزه آید.

در روایت دیگر آمده است که وقتی آن حضرت وارد مسجد می گردید، سر خویش را  به سوی آسمان  بلند می فرمود  و  چنین  عرضه  می داشت:
"الهي، ضیفک ببابک، یا محسن قد أتاک المسيء، فتجاوز عن قبیح ما عندي بجمیل ما عندک یا کریم".
یعنی: خدایا، مهمان تو بر در خانه ات ایستاده است. ای نکوکار، بدکاری به سوی تو آمده است، پس بر من ببخشای بدی هایم را با خوبی هایی که در نزد توست.

خلق و خوی امام حسن

یکی از ویژگی های بارز امام مجتبی (ع)، اخلاق زیبا و منش والای آن حضرت در برخورد با دیگران بوده است. با مطالعه سیره و تاریخ زندگانی این پیشوای بزرگوار به این حقیقت پی می بریم که ایشان در زمینه تواضع، بخشندگی، شهامت و شجاعت، حلم و بردباری، و دیگر اخلاق پسندیده، در اوج کمال بوده اند.
در زمینه تواضع آن حضرت به چند حکایت مستند، به نقل از منابع معتبر مانند تاریخ یعقوبی، أعیان الشیعة، تاریخ الخلفاء، و نهایة الإرب، اشاره می کنیم:
روزی امام مجتبی در خیابان، بر جمعی از تهیدستان و فقراء گذر کرد. آنان روی زمین نشسته بودند و مقداری نان خشکیده در پیش رو داشتند و از آن نان، تناول می کردند. با دیدن امام حسن، از ایشان دعوت کردند تا در کنار آنان بنشیند و غذا بخورد. امام مجتبی علیه السلام دعوت آنان را اجابت کرد و در کنار آنان نشست و با آنان به گفتگو پرداخت و از غذای آنان تناول فرمود. آنگاه آنها را برای صرف طعام، به منزل خود دعوت فرمود و مورد اکرام و احترام قرار داد.

روزی امام مجتبی در مجلسی نشسته بود. همینکه از آن مجلس برخاست و تصمیم داشت بیرون رود، مرد تهیدستی وارد مجلس شد. آن حضرت به احترام او توقف نمود و به وی فرمود: آمدن تو با برخاستن من همزمان شد، آیا اجازه می دهی من این مجلس را ترک کنم؟، آنگاه پس از دلجویی از وی و توقّفی کوتاه به خاطر احترام او، از مجلس خارج گردید.
در خصوص شجاعت و شهامت آن حضرت نیز باید به این نکته اشاره کنیم که وی در تحقق پیروزی شیعیان در جنگ های جمل و صفّین، نقش بارزی داشت. در نبرد جمل، به فرمان امام علی (ع) در شهر کوفه به بسیج مردم، همّت گماشت و با نطق های آتشین خود، بیش از ده هزار نفر از مردم را در سپاهی گرد آورد و به سوی جبهه جنگ حرکت نمود. او در نبرد یادشده، به دستور پدر خویش به جایگاه فرماندهی دشمن که توسط گروهی از افسران رزمجو مورد حمایت بود حمله کرد و با سرنگون کردن آن جایگاه، کار جنگ را به نفع شیعیان پایان داد.
همچنین، در نبرد صفین، با سخنرانی در جمع سربازان، آنان را به مبارزه بر علیه معاویه و لشکر شام تشویق می فرمود و نقش خود را به عنوان یکی از فرماندهان، ایفا می نمود.
جزئیات نقش بارز امام حسن علیه السلام در جنگ های صدر اسلام، در کتاب های "الحیاة السیاسیة للإمام الحسن" ، و "وقعة صفّین" و "أنساب الأشراف" و "العقد الفرید" و أمثال آنها به رشته تحریر در آمده است.
در زمینه بخشش و سخاوت آن حضرت نیز، داستانهای تاریخی فراوانی در کتب معتبر نقل شده است که نمونه ای از آنها را از نظر شما می گذرانیم:

مردی تهیدست و با ذوق نزد امام مجتبی آمد و طلب خود را به صورت دو بیت شعر به شرح زیر، عرضه داشت:

لم یبق لي شئ یباع  بدرهم
یکفیک منظر حالتي عن مخبر
إلا   بقایا   ماء   وجه    صنته
ألاّ یباع و قد وجدتک مشتري

یعنی: برای من چیزی که حتّی یک درهم بیرزد باقی نمانده است،
حالت من تو را از خبر دادنم بی نیاز می سازد،
مگر باقیمانده آبرویم که آن را نگاه داشته ام،
اما تو را خریدار مناسبی برای آن یافتم.

امام حسن (ع)، مبلغ دوازده هزار درهم به وی عطا کرد و ابیات ذیل را قرائت فرمود:

عاجلتنا  فأتـاك  وابل  برنــا
طلاً ولو أمهلتنــــا لم تمطر
فخذ القليل وكن كأنك لم تبع
ما صنته  و كأننا  لـــم  نشتر

یعنی: زود آمدی و ابر احسان ما رسید...
این مقدار کم را بگیر و چنان باش ،
که آنچه را نگاه داشته بودی (یعنی آبرویت را) نفروخته ای.

*****

 

 

Exit