سخصیّت امام محمّد باقر (ع)

متن سخنرانی آیة الله حسینی نسب


امام متّقین، و زعیم مؤمنین، و باقر علوم الأولین و الآخرین، پنجمین پیشوای شیعیان است، و احیا کننده معارف اسلام و قرآن. دوران آن امام هُمام، عصر شکوفایی دانش های الهی و گسترش علوم  انسانی در جامعه اسلامی بوده است، و آن حضرت، یکی از مهمترین عوامل این تحوّل عظیم علمی و فرهنگی به شمار می رود.
نام آن حضرت : محمّد
کنیه ایشان : ابو جعفر
لقب های ایشان : باقر العلوم، شاکر، و هادی.
نام پدر ایشان : امام علیّ ابن الحسین (ع)
نام مادر ایشان : فاطمه، دختر امام حسن مجتبی (ع).
تاریخ تولّد : روز سوم ماه صفر (یا اول ماه رجب)،  سال 57 هجری.
تاریخ شهادت: روز هفتم ماه ذی الحجة ، سال 114 هجری.
مدّت امامت ایشان: 19 سال.

ویژگی های امام باقر (ع)

این رهبر گرانقدر، مانند دیگر پیشوایان الهی، مظهر بسیاری از صفات پسندیده و کمالات ارزشمند بوده اند که نمونه هایی از آنها را یادآور می شویم:

دانش امام باقر (ع)

در زمینه گسترش علوم و فنون، امام محمد باقر (ع)، سه خدمت ارزنده به شرح ذیل،  به دنیای اسلام و جهان دانش، تقدیم نمود:

الف – احیاء معارف اسلامی

عصری که آن پیشوای فرزانه در آن می زیست، فرصتی طلایی برای ترویج علوم اسلامی توسط امام باقر علیه السلام، فراهم ساخت. در آن برهه از زمان، حکومت سفاک بنی امیه و بنی مروان رو به انقراض بود، و هنوز حکومت جائر دیگر، یعنی دولت بنی عباس، شکل نگرفته بود. از سویی دیگر، بخشی از حیات امام باقر (ع) در زمان فرمانروایی "عمر ابن عبدالعزیز" سپری شد که سخت گیری کمتری نسبت به دیگر پادشاهان بنی امیه و بنی مروان اعمال می کرد. این زمان که حدّ فاصل میان دو نظام دیکتارتوری بود، زمینه مناسبی را برای آن حضرت به وجود آورد، تا با آزادی عمل نسبی بتواند به احیاء علوم حقیقی اسلامی بپردازد.
بدین جهت، بُعد علمی این پیشوای راستین و فرزند گرامی او تبلور بیشتری یافت و حجم عظیمی از روایات اسلامی در زمینه های گوناگون فقهی، کلامی، اخلاقی، تفسیر قرآن، و امثال آن توسط امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) به جهان اسلام، تقدیم گردید.
در اینجا، سخنان برخی از دانشمندان را در این خصوص، از نظر شما می گذرانیم:

محمّد ابن طلحه شافعی : گوید:
"محمّد ابن علیّ الباقر، هو باقر العلم و جامعه، و شاهر عَلَمِه و رافعه، و منمّق درره و راصعه، صفا قلبه، و زکا عمله، و طهرت نفسه، و شرفت أخلاقه، و عمُرت بطاعة الله أوقاتُه، و رسخت في مقام التقوی قدمه، و ظهرت علیه سِمات الازدلاف و طهارة الاجتباء، فالمناقب تستبق إلیه، و الصفات تشرف به". (کتاب "الإمام الصادق و المذاهب الأربعة"، نوشته اسد حیدر، جلد 2، به نقل از کتاب "مطالب السؤول ).

یعنی: محمّد ابن علیّ الباقر، شکافنده دانش و گردآورنده آن است، و نمایان کننده پرچم عِلم و بر افرازنده آن است، و آراینده گوهر دانش و نظم دهنده آن است. قلب او با صفا، و عمل او پاک، و نفس او طاهر، و اخلاق او شریف، و عمر وی با طاعت خدا پربار، و قدم های او در پارسایی ثابت بود. او دارای رفعت مقام و طهارت برگزیدگی است. پس منقبت ها به سوی او پیشی می گیرند، و صفت ها به خاطر او شرافت می یابند.

عبدالله ابن عطاء مکّی می گوید:
"ما رأیت العلماء عند أحد قطّ أصغر منهم عند أبي جعفر محمّد ابن علیّ ابن الحسین (ع)، و لقد رأیت الحکم ابن عُیَینة مع جلالته في القوم بین یدیه کأنّه صبيّ بین یدي معلّمه". (کتاب "مختصر تاریخ دمشق، جلد 23).

یعنی: دانشمندان را در محضر هیچکس کوچکتر از آنها در حضور ابوجعفر محمد ابن علی ابن الحسین (ع) ندیدم. حَکَم ابن عُیَینه را با همه شکوهش در میان مردم، در نزد او مانند کودکی دیدم در برابر معلّم خود.

ابن عماد حنبلی می گوید:
"ابو جعفر محمّد الباقر کان من فقهاء أهل المدینة، و قیل له الباقر، لأنّه بقر العلم، أی شقّه و عرف أصله و توسّع فیه". (کتاب شذرات الذهب، نوشته ابن العماد حنبلی).
یعنی: ابوجعفر محمد باقر، از فقیهان اهل مدینه بود، و او را باقر گفتند، زیرا دانش را شکافت و ریشه آن را شناخت و آن را گسترش داد.

ذهبی، از دانشمندان علم رجال اهل سنّت می گوید:
"کان أحد من جمع بین العلم و العمل، و السؤدد و الشرف، و الثقة و الرزانة، و کان أهلا للخلافة". (کتاب سیر أعلام النبلاء، جلد 4).
یعنی: او از کسانی بود که دارای علم و عمل، و سیادت و شرف، و اعتبار و رفعت مقام هستند. او شایسته خلافت بود.

ابن شهرآشوب می گوید:
"لم یظهر من ولد الحسن و الحسین من العلوم، ما ظهر منه في التفسیر و الکلام و الأحکام و الحلال و الحرام". (کتاب المناقب، جلد 3).
دانشی که از آن حضرت در زمینه تفسیر و علم کلام و فقه و حلال و حرام رسیده است، از هیچیک از فرزندان امام حسن و امام حسین ظاهر نگردیده.

ب – تربیت نسلی از دانشمندان

یکی از مهمترین اهداف پیشوایان بزرگ ما این بوده است که به منظور ادامه راه نورانی خود، جمعی از نخبگان و دانش پژوهان را تربیت کنند و علوم و معارف اسلامی را به آنان بیاموزند.
امام باقر (ع) نیز در این راستا، به آموزش گروه بزرگی از اصحاب و یاران خویش همّت گماشت.
شیخ طوسی در کتاب رجال خود، نام 467 نفر از دانش آموختگان مکتب آن حضرت را که از ایشان کسب فیض کرده و احادیث وی را روایت کرده اند، آورده است. شاگردانی مانند محمد ابن مسلم، زرارة ابن اعین، ابو بصیر اسدی، جابر ابن یزید جعفی، عامر ابن عبدالله، ابوبصیر مرادی، ابان ابن تغلب، فضیل ابن یسار، ابوحمزه ثمالی، زید ابن علیّ ابن الحسین، عبدالله ابن شریک و امثال آنان، که هرکدام از ایشان، ستاره درخشانی است در آسمان علم و معرفت.

ج – نو آوری های علمی

امام محمّد باقر (ع) در کنار آموزش و ترویج علوم اسلامی مانند فقه، تفسیر، کلام و امثال آنها، به تعلیم علوم دیگری مانند علم هیأت، نجوم و فلسفه که به تازگی وارد حوزه های علمی اسلامی شده بود، همّت گماشت.
در زمینه خطّ مشی فکری و اعتقادی نیز، آن حضرت راه جدیدی مبتنی بر اعتدال و میانه روی را عرضه فرمود و با افراط "خوارج" و تفریط "مرجعه" به مبارزه پرداخت.
خوارج با تند روی مفرط در رفتار و پندار، احکام اسلامی را بسیار خشن و خشک معرفی می کردند و بر مردم سخت می گرفتند.
امام باقر در مخالفت با آنان می فرمود:
"إنّ الخوارج ضیّقوا علی أنفسهم بجهالتهم، إنّ الدین أوسع من ذلک". (کتاب "من لایحضره الفقیه"، نوشته شیخ صدوق، جلد 1).
یعنی : خوارج ، به خاطر نا آگاهی و جهالت خود، عرصه را بر خود تنگ کردند، در حالی که دین الهی، گسترده تر و آسان تر از آن است که می اندیشند.
نقطه مقابل خوارج، گروه "مرجئه" بودند که دچار نوعی لاابالی گری در اعتقادات و بی بند و باری در امر دین شده بودند، و بر این باور بودند که تنها ایمان قلبی برای سعادت بشر و ورود به بهشت کافی است، و عمل به واجبات و ترک محرّمات، نقشی ندارد.
امام باقر (ع) در برابر این گروه منحرف نیز به مخالفت برخاست و چنین می فرمود:
"اللهمّ العن المرجئة، فإنّهم أعدائنا في الدنیا و الآخرة". (کتاب بحارالانوار، جلد 46).
یعنی : خداوندا، گروه مرجئه را لعنت کن، زیرا آنان دشمنان ما در دنیا و آخرت هستند.
بدین سان، امام محمّد باقر (علیه السلام) ، افراط و تفریط را که در مکاتب انحرافی آن دوران متجلی شده بود، مردود ساخت و شارع حقیقت را با ویژگی اعتدال و میانه روی، به مسلمانان معرفی فرمود.

پارسایی امام باقر (ع)

یکی از امتیازات اولیاء الهی و مردان خدا، جامعیّت آنان در زمینه دانش و پارسایی است.
در اینجا شواهدی تاریخ را که بیانگر این جامعیّت و فراگیری در بُعد عبادی و معنوی آن امام بزرگوار است، از نظر شما می گذرانیم:

امام صادق (علیه السلام) در باره پدر بزرگوار خود امام باقر (ع) چنین می فرماید:
" كان أبي كثير الذكر لقد كنت أمشي معه و إنه ليذكر الله و آكل معه الطعام و إنه ليذكر الله و لقد كان يحدث القوم ما يشغله ذلك عن ذكر الله و كنت أرى لسانا لازقا بحنكه يقول: لا إله إلا الله. و كان يجمعنا فيأمرنا بالذكر حتى تطلع الشمس و يأمر بالقراءة من كان يقرأ منا و من كان لايقرأ منا أمره بالذكر ". (کتاب الفصول المهمّة، نوشته ابن الصباغ مالکی).
یعنی: پدرم بسیار ذکر می گفت، هنگامی که من با او راه می رفتم او در حال ذکر گفتن بود، هنگامی که مشغول صرف غذا بودیم، او ذکر خدا می گفت، و هیچ چیزی او را از یاد خدا باز نمی داشت. زبان او را همواره گویای "لا إله الا الله" می دیدم. او ما را گرد هم می آورد و به ذکر خدا تا صبحگاهان فرمان می داد، و ما را به قرائت قرآن کریم امر می فرمود، و هرکس را که قرآن نمی خواند، به یاد خدا و ذکر او  امر می نمود.

امام صادق (ع) در روایتی دیگر می فرماید:
"کان أبي في جوف اللیل یقول في تضرّعه: أمرتني فلم أئتمر، و نهیتني فلم أنزجر، فها أنا ذا عبدک بین یدیک و لا أعتذر". (کتاب کشف الغمّة، نوشته أربلی، جلد 3).
یعنی : پدرم در دل شب در حال مناجات با آه و ناله چنین می گفت: خدایا، تو مرا امر فرمودی و من امر تو را اطاعت نکردم، تو مرا نهی فرمودی و من از نهی تو پیروی ننمودم. هم اکنون این بنده غیر معذور در پیشگاه تو قرار گرفته است.

یکی از خدمتگزاران آن حضرت به نام "افلح" چنین می گوید:
" حججت مع أبي جعفر محمد الباقر عليه السلام فلما دخل المسجد و نظر إلی البيت بكى حتی علا صوته، فقلت بابي أنت وأمي إن الناس ينظرون أليك فلو خفضت صوتك (رفقت بصوتک) قليلاً. قال: ويحك يا افلح ولم لا أبکي، لعل الله ينظر إليّ برحمة منه فأفوز بها عنده غداً. قال: ثمّ طاف بالبیت، ثمّ جاء حتّی رکع عند المقام فرفع رأسه، و إذا بموضع سجوده مبتل من کثرة دموع عینیه". (کتاب بحار الأنوار، نوشته علامه مجلسی، جلد 46).
یعنی: با امام ابوجعفر محمد باقر علیه السلام به حج رفتم. هنگامی که وارد مسجد الحرام شد و نگاهش به کعبه افتاد، آنچنان گریست که صدای گریه او بلند شد. به آن حضرت گفتم: پدر و مادرم به فدایت، مردم به شما نگاه می کنند، اگر ممکن است صدای خود را آرام تر کنید. آن حضرت فرمود: وای بر تو ، چرا گریه نکنم؟، شاید خداوند به من نظر رحمت بیفکند و فردای قیامت در نزد او رستگار شوم.
افلح می گوید: سپس آن حضرت طواف کعبه را به جا آورد و در نزد مقام ابراهیم به نماز ایستاد و هنگامی که سر از سجده برداشت، دیدم سجده گاه او از کثرت اشک چشمانش تر شده است.

مبارزات سیاسی امام باقر (ع)

آن امام بزرگوار، در کنار تلاش های علمی و تقویت بُعد معنوی، هرگز از مبارزه با ستم و ستمگران دوران خویش غفلت نورزید. شاهد این سخن، برخوردهای خشن حکومت بنی امیه و بنی مروان با آن حضرت است که به صورت تبعید، زندان، و سرانجام شهادت وی نمودار گردیده است.
امام باقر (ع) در هر مناسبتی، مردم را به ردّ ولایت حکومت های جائر ، و پیروی از امام عادل فرا می خواند و بدین وسیله، با سیطره دولت های ستمگر زمان خود، به مخالفت می پرداخت.
در اینجا به عنوان نمونه، سخنی از آن حضرت را از نظر گرامی شما می گذرانیم"

"عن محمد بن مسلم قال: سمعت أبا جعفر (ع) يقول: كل من دان الله عزّوجلّ بعبادة يجهد فيها نفسه، ولا إمام له من الله، فسعيه غير مقبول، وهو ضال متحير، والله شانئ لأعماله – إلى أن قال - : وإن مات على هذه الحال مات ميتة كفر ونفاق، واعلم يا محمد أنّ أئمة الجور وأتباعهم لمعزولون عن دين الله، قد ضلوا وأضلوا، فأعمالهم التي يعملونها كرماد اشتدت به الريح في يوم عاصف، لا يقدرون مما كسبوا على شيء ذلك هو الضلال البعيد". (کتاب وسائل الشیعة، جلد 1، باب بطلان العبادة بدون ولاية الأئمة، و اصول کافی، جلد 1).

یعنی: محمّد ابن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: هرکس عبادتی را به عنوان پرستش خدا به جا آورد و در این راه بکوشد، ولی رهبری الهی نداشته باشد، پس سعی و کوشش او پذیرفته نمی شود، بلکه همواره گمراه و سرگردان باقی می ماند، و خداوند اعمال او را نکوهش می کند...(تا آنجا که فرمود:) و اگر در این حالت بمیرد، مانند منافقان و کافران مرده است. و بدان ای محمّد!، پیشوایان ستمگر و پیروان آنان از دین خدا معزول هستند، هم خودشان گمراهند و هم دیگران را گمراه می کنند، و اعمال آنان مانند خاکستری در مسیر تندباد است، و با این دستاوردها هرگز نمی توانند به جایی برسند، و این امر، گمراهی دوری است.

هنگامی که سران حکومت به شهر مکّه یا مدینه وارد می شدند، تلاش آن حضرت بر علیه آنان بیشتر می شد، و مبارزه جویی ایشان به اوج می رسید. به عنوان مثال، هنگامی که هشام ابن عبدالملک  (پادشاه اموی) به منظور مناسک حج به شهر مکّه وارد شد، امام باقر (ع) و فرزندش امام صادق (ع) به مقابله با وی برخاستند. امام صادق در سخنانی به مردم چنین فرمود:
"الحمد لله الذی بعث بالحق محمدا نبیا، واکرمنا به، فنحن صفوة الله علی خلقه، وخیرته من عباده، فالسعید من اتبعنا، والشقی من خالفنا، و من الناس من یقول انه یتولانا و هو یتولی اعدائنا، و من یلیهم من جلسائهم و اصحابهم فهو لم یسمع کلام ربنا و لم یعمل به ". (کتاب بحارالانوار، جلد 46).

یعنی: ستایش خداوندی را که محمّد (ص) را به عنوان پیامبر راستین خود فرستاد، و ما را نیز به برکت او کرامت بخشید. پس ما نخبگان خداوند در میان مردم هستیم، و برگزیدگان او از میان بندگانش. سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند، و تبهکار کسی است که با ما به مخالفت بپردازد. بعضی از مردم به زبان می گویند که از ما پیروی می کنند، ولی در راه دشمنان ما و اتباع آنان قدم بر می دارند. اینگونه افراد، سخنان خدا را ناشنیده گرفته و به آن عمل نکرده است.

مسیلمة ابن عبدالملک (برادر هشام ابن عبدالملک) که در آن جمع حاضر بود و این سخنان را شنید، در نزد هشام رفت و آن را بازگو کرد. هشام که از شنیدن این مبارزه طلبی به خشم آمده بود، پس از بازگشت به شام، به فرماندار مدینه دستور داد تا امام باقر (ع) را به همراه فرزندش امام صادق (ع) به دمشق تبعید کنند.
این دو پیشوای بزرگ، پس از رسیدن به شام که پایتخت هشام بود، مورد انواع آزارها و اذیّت ها قرار گرفتند، ولی با مقاومت و پایداری خود، عرصه را بر حاکم اموی تنگ ساختند. زیرا مردم آن سرزمین پس از آگاهی از حضور آن دو نواده رسول خدا (ص) در شهر خود، کم کم به فضائل و مناقب آنان آشنا می شدند و نسبت به ترفندهای دروغین بنی امیه، آگاه می گردیدند. این امر باعث شد تا پس از مدّتی، آنان را به شهر مدینه باز گردانند.
روزی از روزها، امام باقر (ع) در نزد هشام حاضر بود ولی به عنوان خلیفه بر وی سلام نداد. هشام، این حرکت را به عنوان مبارزه طلبی با خود قلمداد کرد و دستور داد تا آن حضرت را به زندان بیفکنند.
سرانجام، آن امام بزرگوار با توطئه هشام ابن عبدالملک، مسموم گردید و به شهادت رسید.

****

 

 

Exit